نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





خواب آفتاب

پوستم ترکیده بود
ریز‌ریز
استخوان‌هایم
شکسته
با خرده‌ریزهایم خوابیدم
و بی‌رحمانه
خواب آفتاب دیدم


[+] نوشته شده توسط حجت در 19:26 | |







می خواهم برایت بنویسم

می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی درکویر خشک،مجبور به زیستن هستم.از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟از چه بنویسم؟از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.از چه بنویسم؟از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشمبه نوعی گناهکاری شناخته شدم.نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...از من بریدی و از این آشیان پریدی

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 5:59 | |







چیست عشق؟

 

 

Naghmehsara (532)

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 23:30 | |







دنــیـــــــــــــــای غـــریـبـیــست

دیگر نه "شلوار پاره" نشانه ی "فقر" است ....

نه "سکــوت" علامت "رضــایت"....

دنــیـــــــــــــــای غـــریـبـیــست

ارزشـــــــــــها "عـــــــــــــــــــوض" شـده اند

و "عـــــوضــــــــــی هــا"، بــا ارزش....

[+] نوشته شده توسط حجت در 21:48 | |







کاش همون بچه میموندیم!

یادمه بچگی هام وقتی میرفتم بهشت زهرا سعی میکردم پام رو قبرا نره؛ تا رو یکیشون میرفت جیگرم آتیش میگرفت؛چشامو میبستم و توی دلم براش صلوات میفرستادم...

چندسال گذشت،من بزرگتر...مرده ها بیشتر،قدیمی ها پوسیده تر و جدیدی ها با سنگ شکیل تر!

نمیدونم امروز روی چندتا قبر پام رفت یا برای چندتاشون یادم رفت صلوات بفرستم اما راستش امروز یه چیزی فهمیدم : ما که دلمون نمیومد حتی روی مرده ها پا بذاریم این روزها چقدر راحت روی زنده ها و احساسشون پا میزاریم...

کاش  همون بچه میموندیم!

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 19:21 | |







عاشق

سخت است عاشق شدن!!!
در دنیایی که شرط عاشقی لمس بدن است

عکس های عاشقانه


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:23 | |







امام علی


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:22 | |







تظاهر

باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:10 | |







حال و روز ِ عجيبي دارم

حال و روز ِ عجيبي دارم

همیشه بر سر دوراهیم

یک راه به تو می رسد

و یک راه به تنهایی !

همیشه تُرا بر می گزینم

و می رسم به

تنهایــ ـ‌ـ‌ـ‌‌ـ‌ ـ‌ ـی

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:9 | |







زنــدگــی

هـمـه گفـتـند : "او"کـه رفــت ، زنـدگی کــن !

ولـــی...

کـسـی درک نـکـرد کــه "او " ...

خـود زنــدگــی ام بــود....

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:39 | |







ﻣﯿﺷــــــــﻮد

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﻤﯿـــــــــﺮﻡ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫـــــــﺪ ﺍُﻓﺘﺎﺩ 

ﻧﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃِـــــــــﺮﻡ ﺗﻌﻄﯿﻞ ﻣﯿﺷــــــــﻮد

ﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺧﺒـــــــــﺎﺭ ﺣﺮﻓﯽ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﺷـــــــــﻮﺩ

ﻧﻪ ﺗـــــــــﻪِ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺴﺘـــــــــﻪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ

ﻧﻪ ﺩﺭ ﺗﻘﻮﯾـــــــــﻢ،ﺧﻄّﯽ ﺑﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﻧﻮِﺷﺘﻪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ

ﺗﻨـــــــــﻬﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮐﻤﯽ ﺳِﭙﯿﺪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ

ﺍﻗﻮﺍﻣﻤﺎﻥ ﭼﻨـــــــــﺪ ﺭﻭﺯ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﻧﺪ

ﻋﺸﻘـــﻢ ﺑﻌـــــــــﺪ ﺍﺯ ﻣُﺪّﺗﯽ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾـــــــــﺶ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵِ دیگران ﻣﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺒــــــــﺮﺩ

ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺑﻌـــــــــﺪ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ ﻣﻮﻗــــــــﻊِ ﺧﻮﺭﺩَﻥِ ﻏﺬﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﺧﻨﺪﻫﺎﯾِﺸـــــــــﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺷـــــــــﻮﺩ

ﻭ ﻣﻦ ﺗﻨـــــــــﻬﺎ ﮔﻮﺭﮐﻨﯽ ﺭﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯿﮑﻨـــــــــﻢ ﻭ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﺭﺍ

ﮐﻪ ﺍﻟﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾـــــــــﺪ 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:53 | |







گـُــرگ

گـُــرگ هم که باشی
روزی عاشق بره ای خواهی شد
که تو را به علف خوردن وا می دارد
و رسالت عشق این است
"
شدن ِ آنچه که نیستی


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:35 | |